رویای نیمه شب
کتاب رویای نیمه شب داستان عاشقانه ای می باشد که با درونمایه اعتقادی به قلم مظفر سالاری که توسط انتشارات کتابستان به چاپ یازدهم خود رسیده است.جذابیت قلم نویسنده به اندازهای است که مخاطب را دچار خود کرده و تا انتهای داستان همراه می کند.شخصیت اول این داستان، جوانی است به نام هاشم که از کودکی در نبود پدر و مادر، نزد پدربزرگش بزرگ می شود. نقطه آغاز ماجراهای این رمان دلداگی هاشم پسر سنی مذهب است که عاشق ریحانه ، دختری شیعه می شود که وی را با اتفاقات عجیبی مواجهه می سازد.
در این کتاب نحوه شخصیتپردازیها به گونهای است که خواننده را جذب کرده تا خود را در جایگاه افراد درون داستان قرار خواهد داد، پندهای داستان، اتفافات، شجاعتهای شخصیت اصلی داستان، هاشم و … همه مواردی است که خواننده با آن همزادپنداری نموده و سیر داستان را رها نخواهد .
با هم بخشهایی از این رمان زیبا را می خوانیم:
«پدر بزرگ از پشت قفسه ها بیرون آمد و به گوشواره ای زیبا و گران بها که من طراحی کرده بودم و ساخته بودم اشاره کرد. خوشحال شدم که آن را برای ریحانه انتخاب کرده بود؛ هر چند بعید می دیدم که مادرش زیربار قیمت آن برود.گوشواره را بیرون آوردم و به پدربزرگ دادم.طراحی و ساخت این گوشواره، کار هاشم است. حرف ندارد!
مادر ریحانه گوشواره ها را گرفت و ورانداز کرد.قشنگند، ولی ما چیزی ارزان قیمت می خواهیم.
مادر ریحانه گوشواره ها را روی مخمل گذاشت. با نگاهش گوشواره های قبلی را جستجو کرد. پدربزرگ گوشواره های گران بها را توی جعبه کوچکی گذاشت. جعبه را به طرف مادر ریحانه سُراند.از قضا قیمت این گوشواره ها دو دینار است.در دلم به پدربزرگ آفرین گفتم. از خدا می خواستم که ریحانه صاحب آن گوشواره ها شود. قیمت واقعی اش ده دینار بود. یک هفته روی آن زحمت کشیده بودم..»